آسمون آبی
داستانی از بخشندگی کوروش کبیر

 

بريد ادامه مطلب

 

برگرفته شده از:

www.talab.ir



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 22 تير 1390برچسب:, :: 12:34 :: نويسنده : مهسا

نام قدیمی مازندران تپورستان (طبرستان شکل عربی آن) بود که برگرفته از قوم تپورها است. تپورها, آمردان, گلان و کادوسیان  قوم های خویشاوندی بودند که در ساحل جنوبی دریای مازندران می زیستند. به گفته ابن اسفندیار نام مازندران بعدها جانشین تپورستان شد. درباره معنای آن چند روایت است که تنها به چهار روایت رایج تر اشاره می کنم.
ریشه کلمه مازندران را از کلمه " ماز" به معنى" دژ" مى دانند. می دانیم که به فرمان مازیار بن قارن سردار معروف تبرستان، براى جلوگیرى از رخنه ی اعراب در نقاط حساس این منطقه به احداث دژ پرداختند و مازندران را به صورت (ماز + اندرآن) به معنى " دژ درآن" مى شناختند. یکی از این دژها که هنوز پابرجاست قلعه مازیار است که در شمال تهران بعد از قلعه توچال و مهرچال قرار دارد
به روایتی کلمه مازندران آمیخته‌ای از ماز به معنی بزرگ و و ایندیرا یعنی دیو و ان پسوند مکان است که معنی جایگاه دیو بزرگ یا دیو سپید که همان دماوند باشد را می دهد . ملک الشعراء بهار میگوید: ای دیو سپید پای در بند / ای گنبد گیتی ای دماوند
ابن اسفندیار معتقد است موز نام کوهی در منطقه بوده و مازندران یعنی جایی که کوه موز درآن (دران) واقع بوده و موزندران به تدریج به مازندران تبدیل شده است
سرانجام آقای جواد مفرد کهلان می نویسند: نام مازندران و مازنی اوستا را از ریشه مز (بزرگ)- زن می گیرم یعنی "سرزمین زن یا الهه بزرگ" یا "سرزمین مردم زن سالار" که این به طوری که ازپرستش الهه آب ها و مقام نسبتاٌ والای زن در جامعهً مردم شمال ایران یعنی مازندران و گیلان پیداست با سنت های کهن این دیار پیوند دارد.
برای آگاهی بیشتر می توانید به تارنمای مازندنومه به نشانی زیر نگاه کنید:  http://www.mazandnume.com
 

www.adabeyat.parsiblog.com

دو شنبه 20 تير 1390برچسب:, :: 9:38 :: نويسنده : مهسا

 

آخرین گفتار بابک ( به نوشته کتاب حماسه بابک اثر نادعلی همدانی ) :

 

 

 

تو این معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد . نه ! این حماقت است اگر فکر کنی چون افشین وطن فروش را با زر خریده ای میتوانی ایرانیان را اسیر کنی . من مبارزه ای را آغاز کرده ام که ادامه خواهد داشت.من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود . تو اکنون که مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت ! این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد.

شنبه 19 تير 1390برچسب:, :: 12:58 :: نويسنده : مهسا

چند شب پيش يه شعر گفتم كه تقريبا در وصف يكي از دوستامه كه البته فكر ميكردم دوستم باشه

 

فكرشم نميكردم يه روز با من همچين رفتاري بكنه و منو اينقدر كوچيك كنهديگه نميخوام به هركسي اعتماد كنم



ادامه مطلب ...
شنبه 18 تير 1390برچسب:, :: 11:57 :: نويسنده : مهسا

 

نسبت به تو  حس  کور  میـلی دارم
دور و بـــــــر خود  هـــزار  لیـلی دارم

من نــاز نمی خرم  شما هم نفروش
چون عاشق کشته مرده خیلی دارم

 

عزيزم ! هر کسي غير من بهت « ميگه دوست دارم » باور نکن! آخه رويا تو تنها کسي هستي که مي پرستم . مريم من واقعا واست ميمرم . ميدوني چيه مهسا؟ اصلا زندگيم بدون تو فايده نداره! خدا شاهده سيمين, شب ها از عشقت خواب ندارم. مامانم ميگه فکر ناهيد ديوونه ات کرده! هر چي بهش ميگم من غير از سپيده کسي رو نميخوام باورش نميشه! تو بگو عاطفه جونم! بايد چيکار کنم!

 

L : لنگه ی تو پیدا نمی شه .
O : عمرمی
V : وجودمی
E: انگار اس ام اس و اشتباه فرستادم . ببخشید

 

دیشب خواب دیدم تویه باغ سرسبز داشتی برای خودت قدم می زدی ، منم اونجا بودم کنار دریاچه ، دیدم یه گل قرمز بین لباته ، داشتی به من نزدیک می شدی می خواستم بهت یه چیزی بگم اما یه دفعه چوپونت اومد و بردت طویله!

 

چشمهای تو مثل دریاست… اجازه میدی جورابامو توش بشورم؟

 

 تو نمونه ای، واقعا نمونه ای... باور کن نمونه ای
...
...
لطفا فردا قبل از ساعت 8 خودت رو تحویل آزمایشگاه بده!

 

اونى كه صورتم رو نوازش ميكنه تويى!

اونى كه شبها لپم رو قرمز ميكنه تويى!

اونى كه صداش تا صبح تو گوشمه تويى!

می کشمت آخر!

اى پشه!

 

بعضي وقت ها اينقدر حواست به خودته و در آرزوهاي خودت غرقي كه يادت مي ره يه نفر منتظرته تا از دستشوئي بياي بيرون!

 

زیبائی شما را به لوازم آرایشتان تبریک میگوئیم !

 

اون طرز نگاهت اون صورت ماهت اون چشمای نازت منو یاد گدای سر کوچه ميندازه؟

 

هیچ چیز برای من لذتبخش تر از این نیست که من برات پیام بدم و تو مثل خر کیف کنی!

جمعه 10 تير 1390برچسب:, :: 22:35 :: نويسنده : مهسا

قيمت ميوه!!!

قیمت میوه

اينجوري غذا از گلوت پايين ميره؟!!!!

آخه اینجوری غذا از گلوت پایین می ره؟! - طنز ، عکس خنده دار - بی بدیل Bibadil.com

جمعه 10 تير 1390برچسب:, :: 22:32 :: نويسنده : مهسا

كمبوجيه

کمبوجیه پسر بزرگ کوروش هخامنشی مردی شجاع و بی نهایت زیبا و قوی پنجه بود . پس از مرگ پدر به قصد آرام کردن غرب امپراتوری ایران که همواره دچار حمله یاغیان و شورشیان بود عازم مصر و آفریقا شد در سال ۵۲۱ (پیش از میلاد) گئومات مغ از اعتماد برادر کمبوجیه سوء استفاده نموده و بردیا را مسموم ساخته و او را از پای در آورد . در این زمان کمبوجیه مصر را فتح نموده و در سرحدات آفریقا (شمال تونس و لیبی امروزی) می تاخت . گئومات برخی از جنایت پیشگان را اجیر کرده و به جان رییش سفیدان و بزرگان ایران افتاده و آنها را با ترفندهای گوناگون از پای در می آورد . یکی از رییش سفیدان که به راز گئومات پی برده بود به پسر بزرگ خویش جریان را گفت و از او خواست خودش را به سپاه ایرانزمین برساند و توطئه گئومات را بر ملا سازد و از پسر خواست زود عازم این سفر طولانی شود و گفت حتما دیر یا زود گئومات به سراغ من هم خواهند آمد چون آنها به رسم یونانیان ، وجود بزرگان عشایر را تحمل نمی کنند تا بدین گونه همه مردم را به زیر یوغ خویش کشند . به قول اندیشمند کشورمان ارد بزرگ : نخستین گام بهره کشان کشورها ، ابتدا نابودی بزرگان و ریش سفیدان است و سپس تاراج دارایی آنها . پسر آن ریش سفید شب روز تاخت و اسبهای بسیاری در این سفر از پای در آمدند تا خودش را به صحرای خشک سینا رسانید در بین راه گرفتار یاغیان و دزدان شد و گریخت هر چند سه تیر زهرآگین بر دست و پشتش فرود آمد در سیاهی شب به پشت دروازه خاوری مصر رسیده بود با خون خود بر دروازه شهر نوشت (( بردیا کشته شده است )) کمبوجیه چون خبر مرگ برادر را شنید به سوی پایتخت تاخت بدبختانه در نزدیکی دمشق با مکر و سم دیو سیرتان از پای درآمد .
یونانیان به رهبری تاریخ نویسانی همچون هردوت بسیار کوشیدند کمبوجیه را نفی و بد جلوه دهند حتی به دروغ گفتند او با خواهر خویش ازدواج نموده و حتی او را کشته است بسیاری از دروغ های دیگر تا بدین گونه ایرانیان را از داشتن جوانی رشید و فرهمند تر از اسکندر محروم سازند . و شوربختانه هنوز هم بسیاری این تهمت ها را نقل قول می کنند همانند تهمت قتل سورنا به دست ارد اشکانی ، که اینها همه دروغ است و دلیل این تاریخ سازی های یونانیان و رومیها ، نابود کردن اسطوره های عزت و سربلندی تاریخ ایران است . اسکندر مقدونی در روزهای آخر عمر خویش می گوید : آرزو داشتم همچون کمبوجیه در جوانی جهانگشایی کنم اما سرزمینی که من فتح کردم یک ساتراپ (ایالت) کمبوجیه هم نشد .

پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, :: 22:35 :: نويسنده : مهسا

از یارو می پرسن نخست وزیر به انگلیسی چی می شه؟ می گه :First And Under

وقتی کسی ناراحتت می کنه 42 تا ماهیچه استفاده میشه تا اخم کنی! اما فقط 4 تا ماهیچه لازمه که دستت رو دراز کنی و بزنی پس کلش!

به یکی می گن با مخابرات جمله بساز!  میگه: مخا برات برقصم!

به غضنفر ميگن: دوست داري بابات بميره ارثش به تو برسه؟
ميگه: نه، دوست دارم بکشنش تا ديه هم بگيرم!

اولی: ببخشید با حرف هایم سر شما را درد آوردم.
دومی: نه اختیار دارید، من حواسم جای دیگری بود!

چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:, :: 15:19 :: نويسنده : مهسا

سلام

ميخوام امروز براتون يكي از شعرامو بذارم كه از اهنگ افشين ساختمش من از بچگي عاشق اهنگاي افشين بودم مخصوصا اهنگ شيطونك كه هميشه گوش ميدادم پارسال 2 روز قبل از امتحان فيزيك از بس از امتحانا خسته شده بودم mp3ام رو برداشتم تا يه ذره اهنگ گوش كنم و يه ذره سرحال شم و بعدش فيزيك بخونم!!!!!وقتي به اين اهنگ رسيدم قبلش كلي اهنگ گوش داده بودم و جوگير بودم كه يه اهنگ ديگه اومد تو ذهنم و اين شعرو ساختم!!

بز بز بز بز غاله بز بز بز

بز بز بز بزغاله بز بز بز

بزغاله ي كوچه بغلي

ابرو سيخي

ريش جيگري

بد جوري عاشقت شدم

با اون بع بع اولي

بزغاله ي كوچه بغلي

خيلي دلم تنگه برات

بدجوري عاشقت شدم

عاشق اون زنگوله هات

كوچه به كوچه سر رات

ميشينم و ميشم فدات

تا كه بياي و رد بشي

بزغاله اي با بع بع هات

بزغاله اي با بع بع هات

بزغاله ي زنگوله اي

فقط بگو مال مني

ميذارمت تو طويله

نكنه دلم رو بشكني

زنگوله حالا به پاهاته

خوب ميدوني كه باهاته

زير گنبد كبود

هرجا كه باشي باهاته

هرجا كه باشي باهاته

چهار شنبه 8 تير 1390برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : مهسا

قلب.قلب های زیبا.رویایی

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, :: 20:7 :: نويسنده : مهسا

قلب.قلب های زیبا.رویایی

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, :: 20:5 :: نويسنده : مهسا

شعر خوشمل خودمه شايد باورتون نشه ولي اين شعرو يه بار ساعت 4صبح سرودمش!!اون شب خيلي گرم بود تشنه ام شد رفتم كه اب بخورم وقتي برگشتم توي رخت خواب ديدم خيلي دلم گرفته!اخه از دوستام جدا شده بودم.....!3روز ديگه تا سال تحويل مونده بود ومن اونقدر دلم گرفته بود كه ميخواستم....!حسش نبود از تختم بيام پايين چراغ رو روشن كنم تا با نوشتن شعري كه توي ذهنمه اروم شم واسه همين موبايلمو برداشتم و بيت بيت اين شعرو توش نوشتم و ذخيره كردم!اون شب موبايلم شارژش داشت فرط ميشد و اگه خاموش ميشد همه ي بيتام پر!!!!!!!تندتند نوشتم تا يه وقت اين اتفاق نيوفته وگرنه خيلي حرصم مي گرفت!!خدارو شكر همينكه دكمه ي ذخيره رو زدم و شعر ذخيره شد موبايلم خاموشيد و من يه نفس راحت كشيدم واسه همين خيلي اين شعرو دوست دارم چون خيلي واسه نوشتنش حرص خوردم!!!!!!!!

تويي چشم بصيرت

زيبايي حقيقت

خوش چهرگي سيرت

الفباي زندگي

زيبايي سرزندگي

تويي نشاط حالم

زيبايي دو عالم

تويي دوست عزيزم

كه اكنون برگزيدم

تويي همان جواهر

كه اكنون گشتي ظاهر

تويي عطر شقايق

برت من نيستم لايق

خوش باشي زندگي

شادي و سرزندگي

همه ازان كسي

كه دوستش دارم بسي

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, :: 18:27 :: نويسنده : مهسا

ندانم چه اي اي زيبارو

برق چشمت چو برق اهو

ندانم چرا چشمانت اشك بار است

چشماني كه خلاصه ي بهار است

فرشته با تو هم سرشت است

موهايت پر از عطر بهشت است

شكوفه زد در سرت گل ياس

چشمان توراست برق الماس

من از شوق ديدار

بمانم همه شب بيدار

الهي سرت اي گل ناز

همه زمان بباد سرافراز

اينم سروده ي خودمه

 

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, :: 10:42 :: نويسنده : مهسا

خواهم كه ناز چهرت عينك چشمم باشد

خواهم عينك ز چشمم دمي جدا نباشد

خواهم دستان گرمت يخ دلم اب كند

ناخالصي ربوده عشق در دلم ناب كند

خواهم چشمان نازت ايينه ي من باشد

در اينه ي صيقلي چهري جز من نباشد

خواهم سرخي لعلت سرخاب چهرم باشد

سرخي خونم در ان هيچگاه پيدا نباشد

خواهم كه در قلب تو نامي جز من نباشد

نام من در وجودت هميشه پيدا باشد

اينم شعر خودمه تقديم به همه ي عشاق

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, :: 10:6 :: نويسنده : مهسا

نازي نازي امشب

خرم پيش توه

نازي خرم تنهاست

بخواب پيش خودش

نازي تو كه خر نداشتي

ماست و خيار نداشتي

چرا رفتي و بي خبر باز

جلوي خرم گذاشتي

نازي خر من دوباره

هواي موهاتو داره

دلش ميخواد كه بازم

پوزشو بهت بماله

اينم يه شعر تقليدي از اهنگ نازي نازي امشب كه من اينجوري درستش كردم

سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, :: 1:33 :: نويسنده : مهسا

خواهم در باران غم چون چتر برت بگيرم

خواهم كه در جدايي در اغوشت بميرم

خواهم كه در دل شب خود را هويدا سازي

خواهم روز روشن را دوباره پيدا سازي

خواهم خورشيد چهرت زمستان بهار كند

خواهم زمستان قلب ز وحشت فرار كند

خواهم نگاه سردت گرمي را اغاز كند

خواهم دستان گرمت اغوش خود باز كند

خواهم درياي قلبم امواجش از سر گيرد

ساحل دوستي را او دوباره در برگيرد

اينم شعر منه كه توش دلتنگي واسه دوستام موج ميزنه

سه شنبه 6 تير 1390برچسب:, :: 23:49 :: نويسنده : مهسا

کارت پستال الکترونیکی عاشقانه,عکس عاشقانه,گالری نایت اسکین,کارت الکترونیکی,کارت هدیه,کارت پستال تولد

دو شنبه 6 تير 1390برچسب:, :: 23:35 :: نويسنده : مهسا

 

اينم شعر من تقديم به كشورم ايران كه فقط به عشق او سرودمش

چو ايران نباشد زندگي بي معناست

اين جهان تنها با او بي همتاست

كوردلان چشمان خود را باز كنيد

جست وجو در هستي اش اغاز كنيد

زندگيش بود پر رمز و راز

تاريخش بود پر تاخت و تاز

سنگدلان بر خاك پاكش تاختند

مردم باغيرتش جان باختند

در قياس با ايران واقعي

هيچ باشد جومونگ افسانه اي

بساخت بهرام بمب و موشك

بنگاشت او جومونگ را كوچك

و شاپور راست تيراندازي را

در شگفت ساخت جومونگ قلابي را

ور جومونگ را نامي بود در اين جهان

راز ان در ايرانم ماند نهان

حال بنگريستي حال زارمان

نكنيم ياد ما ز ان ايرانمان

دو شنبه 6 تير 1390برچسب:, :: 23:5 :: نويسنده : مهسا

اس ام اس های عاشقانه و رمانتیک, تصاویر رمانتیک, تصاویر عاشقانه و رمانتیک, جملات زیبای عاشقانه و رمانتیک, دختر و پسر رمانتیک, دختر و پسر عاشقان�

دو شنبه 6 تير 1390برچسب:, :: 20:48 :: نويسنده : مهسا

دشمني ديگر چيست

جور ديگر بايد ديد

پروردگارا دست گير

صورت ها رنگين است

دل ها غمگين است

چشم ها گريان است

قلب ها عريان است

خون ها بي رنگ است

لعل ها پر خون است

دل بستن سخت است

دل شكستن سهل است

دست ها چه سرد است

زندگي دردمند است

چشم ها بدبين است

دل ها پركين است

خاطرات چركين است

وجدان خشمگين است

شعرم غمگين است

چشمم اشكين است

چاره ام همين است

جز اين اهم نيست چاره

خودت ساز ما را دوباره

اينم شعر خودمه هر وقت دلم ميگيره ميخونمش.من شاعر خوبي نيستم و فقط واسه دل خودم شعر ميگم بعضي وقتا با شعر بهتر ميتونم حرف دلمو بزنم اين شعرو وقتي كه بينهايت دلم گرفته بود سرودم بعضي وقتا از خودم ميپرسم چرا اينقدر دنيا بي رحمه نميدونم چرا ادما اينقدر از هم دورن چرا نميتونن همه رو دوست داشته باشن!اصلا چرا بايد از يه نفر كينه ونفرت داشته باشيم؟؟؟؟؟چرا نميتونيم همديگرو دوست بداريم بدون اينكه دل كسي رو بشكنيم زندگي كنيم؟كاش اينقدر خودخواه نبوديم كاش ميتونستيم همديگرو درك كنيم كاش...

دو شنبه 6 تير 1390برچسب:, :: 20:29 :: نويسنده : مهسا
درباره وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آسمون آبی و آدرس asemane-abi.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 36
بازدید ماه : 172
بازدید کل : 91046
تعداد مطالب : 45
تعداد نظرات : 76
تعداد آنلاین : 1



Alternative content